۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه

شعر

با جرعه جرعه سر کشیدن هر شعر

گرم می شوم

با سر کشیدن آخرین پیک

شکوفه می زنم

وآن گاه

کلمات را برهنه می کنم

رنگ صدا و عطر نگاهم را در

تک تک کلمات می دمم

و آنان را

در کاریز وجود م می شورم و می شورانم

هزار پاره ی وجود م را

در هزار توی کلمات منتشر می کنم

و در حجله ی شعر

سرخ می شوم

شکوفه می زنم.


سایه

در سایه سار شاخساری پر گشوده

دمی آساییدن

زیر سایه ی سنگین دستی

زیستن

افسوس و افسون دیروزمان بود.

سخن گفتن

با سایه

پرت شدن

در سایه

و سرانجام

سایه شدن

کابوس امروزمان است.