۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

این همه گلدان

آکواریوم

ولنز آفریدیم

تا وسوسه‌ی قدم زدن در باغ

دل زدن به دریا

و نگاه کردن به مغاک را

به خاک گره بزنیم.

وقتی به بانوی تنهای شب

اشاره می کنی

نگاه

ازهول و هراس جهان

تب می کند.

تنهایی تنها


پیش از آن که در تنهایی

سقوط کنم

به تن‌ هایی که روی عریانی درخت

تاب می خوردند

خیره شده بودم.

میلاد و مرگ


در دشت آبی چشم

پروانه

در آستانه‌ی پریدن از پیله بود

که تو

پلک بر هم نهادی.

اسیر

ماهی سرکش دریای نگاه را

با تور حروف

در تُنگ کلمه

به پای میز استنطاق کشاندی.

۱۳۸۷ آذر ۲۵, دوشنبه

با این زبان نمی دانم به کجا می توان رفت


چندی پیش رفیق بینا داراب زند در نوشته ای با عنوان مخاطبین ما چه کسانی هستند؟ به درستی نوشته بود که: مدتی است که با خواندن مصاحبه ها و مطالب برخی از رفقا دچار نگرانی می شوم. از خود سوال می کنم که این رفیق یا فلان خانم و آقای به اصطلاح مارکسیست چه کسی را مخاطب قرار داده است؟ مثلا می بینیم که رفیقی در یک مطلب، یک مشکل ساده ی سیاسی را آنچنان در لفافه و کنایه ها و اشاره های سیاسی و ادبی پیچیده که حتی برای سیاسیون حرفه ای و ادبا نیز فهمیدن اش سخت است. اما ای کاش ایشان به زبان رفقایی نیز که مسائل ساده را با زبان شلخته و گنگ خود، برای خواننده نامفهوم می گردانندهم اشاره ای می کردند. آن چه مرا بر آن داشت تا این یادداشت را بنویسم، خواندن مقاله ی به کجا می رویم؟ نوشته ی رفیق فرهاد فریاد بود. مقاله ای که در سایت سلام دمکرات منتشر شده است. متاسفانه ایشان با زبانی شلخته و نامفهوم موضوع نوشته ی خود را شهید کرده است. باور نمی کنید؟ به این نمونه ها توجه کنید.

ایشان نوشته ی خود را این گونه آغاز کرده است: آنچه که جهان و ایران را بیشتر از همه ی موضوعات به خود مشغول داشته است ذهن را به سمت جمع بندی و یا بهتر بگویم دسته بندی مسائل می کشاند تا با در کنار هم قرار دادن این موضوعات فراتر از هر واقعه ای با آن برخورد کند.

به راستی چه کسی با خواندن این بند، متوجه معنای مورد نظر نویسنده می شود؟

در ادامه نوشته است: بحران اقتصادی جهانی را شاید بتوان صدر همه ی موضوعاتی دانست که با افشاء شدن رسوایی ها و شیادی های سیستم مالی، انحصارات مالی امپریالیستی، کل اقتصاد دنیا را تحت تاثیر قرار داده...

عبارت رایج بحران اقتصاد جهانی یا بحران اقتصادی جهان شده است بحران اقتصادی جهانی. مهم تر این که علت جهانی شدن این بحران هم به باور ایشان افشاء شدن رسوایی ها و شیادی های سیستم مالی است.

رفیق فرهاد فریاد در ادامه نوشته است: ورود دولتها برای سر و سامان دادن و تزریق میلیاردها به سیستم مالی و عدم کارآیی این تزریق... منظور ایشان تزریق میلیاردها دلار و یورو بوده است.

باز در ادامه نوشته است: و از همه مهمتر لیبرالیزم مدافع نظم سرمایه را دچار چالشی عظیم در مقابل این هرج و مرج تولید قرار داده تا جایی که اعتراف به ورشکستگی ایدئولوژیک خود نموده و سمت گیری به سمت کنترل بیشتر بازار و افزایش قدرت دولتها برای کنترل بازار ضروری نموده است. منظور ایشان به طور ساده این بوده است که: از همه مهم تر این که این بحران، آموزه های نئولیبرالیزم ( و نه لیبرالیزم) را با چالشی عظیم روبرو نموده است، تا جایی که آنان به ورشکسته گی ایده ئولوژیک خود اعتراف نموده و خواهان افزایش کنترل دولت بر بازار شده اند.

رفیق گرامی ما نوشته ی خود را این گونه ادامه می دهد: به همراه ورشکستگی ایدئولوژیکی لیبرالها، رفرمیستها ی جنبش طبقه ی کارگر نیز وضعیت وخیمی را طی می کنند... منظور از به همراه ورشکستگی...، همان به سبب یا به علت ورشکسته گی... است. منظور از وضعیت وخیمی را طی می کنند، همان در وضعیت وخیمی به سر می برند است.

در بخشی دیگر یادآور می شود که: آنارشیسم در دوره های بحران افتصادی سرمایه و به دلیل ورشکستگی اقتصاد خُرد، که بستر طبقاتی آنارشیسم است، خود را در طبقه ی کارگر فشرده تر می کند و حامل افکار و عادات خرده بورژوازی تخریب شده در جنبش طبقه ی کارگر می گردد. منظور ایشان از ورشکستگی اقتصاد خُرد، همان بنگاه های کوچک است، و منظور ایشان از آنارشیسم...خود را در طبقه ی کارگر فشرده تر می‌کند، این است که ایده ها و گرایش های آنارشیستی... در پی پرتاب شدن تولید کنندگان خرده پا به درون طبقه ی کارگر، در صفوف طبقه ی کارگر از نفوذ بیشتری برخوردار می شوند.

رفیق فرهاد فریاد برای رهایی از همه ی هرج و مرج ها و اغتشاشات تئوریک رفرمیستی و آنارشیستی، یادآور می شود که طبقه ی کارگر باید: با رجعت به تاریخ و کاووش حتی جزئی ترین وقایع مبارزاتی خود، می بایست به احیاء موقعیت طبقاتی اش اقدام کند. منظور رفیق ما از احیاء موقعیت طبقاتی، همان احیاء موضع طبقاتی است، زیرا موقعیت طبقاتی طبقه ی کارگر را که سرمایه شب و روز احیاء می کند، آن چه کارگران باید آن را احیاء نمایند موضع گیری طبقاتی طبقه ی کارگر است.

رفیق فریاد باز هم در ادامه می گوید: اختلاف شدید جناحهای حاکم بر دولت ایران، خود نتیجه ی حاد مبارزه ی طبقاتی ست. به همین دلیل "مانورهای نظامی و امنیتی" از یک سو، و جریان سازی برای انحراف جنبش از سوی دیگر، یکی از مهمترین مسائل پیش روی طبقه ی کارگر است. منظور ایشان این بوده است که: اختلاف شدید جناح های حاکم بر دولت ایران، خود نتیجه ی حاد شدن مبارزه ی طبقاتی است. به همین دلیل مقابله با مانورهای نظامی – امنیتی و جریان سازی برای انحراف جنبش، از مهم ترین مسائل پیشاروی طبقه ی کارگر است.

فکر می کنم برای اثبات مدعای خودم، همین چند نمونه کافی است. اما متاسفانه اشتباهای زبانی متن رفیق فرهاد فریاد فقط همین ها نیست. من بر این باورم که اگر رفیق فریاد خود چند بار متن مقاله اش را پیش از انتشار باز خوانی می کرد بسیاری از این اشتباها به متن رها نمی یافت.