در ایران تحت حاکمیت اسلام سیاسی، زیستن به دردی جانکاه و کابوسی مرگ زا تبدیل شده است. درد و کابوسی که قصه ی آن را از هر کس بشنویم نا مکرر است. من اما میخواهم در این مجال و مقال از زاویه ی دید حاکمان اسلامی، مصداق شریفه ی انسان را تعریف و مشخص کنم.
در نگاه حاکمان اسلامی، انسان از آن نظر که انسان است صاحب هیچ حق و منزلتی نیست. مهم تر آن که انسان حق ندارد برای خود حقوقی تعریف و تنظیم کند؛ بنابراین حقوق بشر، مفهومی غربی و ضد دینی است. انسان مخلوق و عبد خدا است، بر این پایه خدا خود حقوق بنده ها را در قرآن و سنت تعیین و تعریف کرده است، صد البته منظور از حقوق همان تکالیف است چون بنده که موجودی محق نیست بل موجودی مکلف است. فقها و مجتهدان نیز زحمت کشیده و تکالیف ما را بر پایه قرآن و سنت استنباط کرده و به ما ابلاغ میکنند. اولین حکمی که به ما ابلاغ میکنند این است که انسان قبل از آن که انسان باشد مسلمان یا غیر مسلمان است و صد البته که بشر مسلمان، بشرتر از غیر مسلمان است، تازه بشر مسلمان مرد، بشر تر از بشر مسلمان زن می باشد. در نتیجه باید از حقوق بشر اسلامی مرد سخن گفت نه حقوق بشر به طور کلی. هم چنین واضح و مبرهن است که شیعیان مسلمان تر از غیر شیعیان و شیعیان دوازده امامی مسلمان تر از شیعیان غیر دوازده امامی و پیروان و ذوب شده گان در ولایت فقیه مسلمان تر از شیعیان دوازده امامی اند. بنابر این مشمولان حقوق بشر اسلامی فقط پیروان ولی فقیه اند نه حتا تمام مسلمان ها. حساب غیر مسلمان ها که مشخص است آن ها چیزی نیستند جز مشتی حشرات الارض. مسلمان هایی هم که پیرو ولی فقیه نیستند حشرات الارض زده هستند. ملاحظه میکنید که مصداق انسان بودن در فرهنگ اسلام سیاسی چه کمیاب و چه نحیف است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر