آيت الله جوادي آملي از برخي برنامه ريزي ها در راستاي اسلامي کردن دانشگاه ها انتقاد کرد! به گزارش «رسا»، وي در ديدار طلاب و دانشجويان دانشگاه هاي کشور، اسلامي کردن دانشگاه ها را به اسلامي شدن دروس دانشگاهي دانست و گفت: «علوم طبيعي سکولار پرورند، بايد اين علوم را بر اساس نگرش اسلامي تدوين کرد». اين استاد حوزۀ علميۀ قم ادامه داد؛ «آنچه انسان را مي سازد دانش اسلامي است، از اين رو همۀ تلاش قرآن و سنت ائمه (ع) خليفه پروري است و خليفه بايد حرف مولايش را بزند». وي گفت: «اگر دانشگاه بخواهد اسلامي باشد بايد به اين سو حرکت کند، وگرنه جدا بودن دختر و پسر از کارهاي روزانه مسجد و حسينيه است». آيت الله جوادي آملي، با اشاره به اينکه دانشگاه بايد دانش اش اسلامي باشد، خاطرنشان کرد «زدن آرم جمهوري اسلامي، عکس امام و مقام معظم رهبري و آوردن دعاي فرج در ابتداي کتاب هاي درسي، دانشگاه ها را اسلامي نمي کند!»
هنگامی که این خبر انتقادی- ارشادی را خواندم، نخست بر یاوهگی این پندار، با خشمی فروخورده خندیدم. اما پس از کمی تأمل دیدم به حال زار و نزار دانش و دانش دوستان، باید چون ابر در بهاران گریست. چرا که در تاریخ جامعه ایران در پی سخنان یاوهای که نخست بر زبان خودکامهگان عرصهی قدرت جاری شده، همواره سناریویی نیز برای آفریدن رنج و تباهی مردم تدارک دیده شده است.
این دلهرهی آیت الله جوادی آملی که علوم طبیعی سکولار پرورند، دلهرهی تازه ای نیست. بیان همین دلهره را میتوان از زبان امام محمد غزالی نیز شنید، آنجا که در المنقذ فی الضلال میگوید: « شخص از خواندن و مطالعهی آنها ( علوم عقلی) و از دقت در قضایای ریاضی و روشنی برهانهای آن به شگفتی میافتد و بالتبع نسبت به فلاسفه عقیده و ارادتی پیدا میکند و طبعا میپندارد تمام معلومات و آرای آنان در سایر مسائل، به همین وضوح و دقت و مانند امور مسلم است. سپس مستی عقیده ی دینی و حتا کفر آنها ممکن است، در وی اثر کند و از پیروی عقاید شرعی سرباز زند... این، زیان بزرگی است که از علوم ریاضی حاصل میشود و هر کس به شناعت آن دچار شد، ناچار لگام تقوا و دیانت از گردن اش میافتد.» و دربارهی علوم طبیعی هم میگوید: « آفت علوم طبیعی در این است که پژوهشگر چون گیاه شناس و جانور شناس فی الجمله اجسام زنده را میبیند و بررسی میکند و درمییابد که آنها زاده میشوند و میمیرند ، گمان میبرد که انسان نیز همین طور است ، یعنی زاده میشود و میمیرد، بی آن که در روز رستاخیز جانها برانگیخته شوند و تنها محشور گردند. » دلهرهی غزالی این بوده که مبادا به سبب گسترش علوم عقلی، مردم دیگر از عقاید شرعی پیروی نکنند و لگام تقوا و دیانت را بدور افکنند. اما دلهره ی آیت الله جوادی آملی این است که علوم طبیعی خلیفه پرور نیستند و به مردم نمیآموزند که به حرف مولای خویش گوش دهند، بنابر این برای آملی، آموزش فرمانبری سیاسی بی قید و شرط از ولی فقیه، معیار اسلامی بودن علوم است. غزالی در تهافُت الفلاسفه ( تناقض گویی فیلسوفان) بر فیلسوفان و دانشهای عقلی شورید و به درستی نشان داد که نه تنها مبادی اندیشهی فلیسوفان با دینداران یکی نیست بل در مباحثی آنها خلاف دین میگویند و کافرند، چرا که علوم عقلی مروج پرسشگری و چون و چرا کردن است و غزالی بر این باور بود که به گفتهی پیامبر: همانا پیشینیان شما به کثرت پرسش هلاک شدند. در نتیجه برای جلوی گیری از هلاک مسلمانان، باب پرسشگری را باحربهی تکفیردینی و چماق سرکوب و دشنهی برهنه ی قدرت سیاسی مسدود کردند. رژیم اسلامی نیز در سه دههی اخیر کوشیده است تا با استفاده از تمامی امکانات دست گاههای ایده ئولوژیک و ارگانهای سرکوب دولتی ، اسلام سیاسی را به باور و داور مطلق و نهایی جامعه ایران تبدیل کنند. اما بر پایهی اعترافات جسته و گریختهی خود آنان، کوشش تاکنونی آنان ثمری نداشته است. چرا که نتوانستهاند به رغم سد هزار اعدامی، ایران را به گورستانی خاموش تبدیل کنند. چرا که نتوانستهاند به رغم سی سال کوشش برای تولید و باز تولید تاریک اندیشی، مانع گسترش روشن اندیشی شوند. به همین دلیل است که حاکمان اسلامی پس از گذشت سی سال هنوز گاه و بی گاه از ضرورت اسلامی کردن کوچه و خیابان و مدرسه و دانش گاه و اداره و کارخانه و بازار سخن میگویند. مردم ایران نیز به تجربه دریافته اند که صدای آژیر ضرورت اسلامی کردن، جزهجوم گستردهی نیروهای سرکوبگر اسلامی و دارو دسته های حزب الاهی، معنا و مفهومی ندارد. رژیم اسلامی پس از کسب قدرت بارها از ضرورت اسلامی کردن دانش و دانشگاه و دانش پژوه و دانشجو سخن گفته است. با هجوم فرهنگی ( انقلاب فرهنگی) دانشگاه ها رابستند، دانشجویان را سرکوب و زندانی و اعدام کردند، استادان غیر اسلامی را اخراج کردند، کتاب های معارف اسلامی و اخلاق اسلامی و تاریخ اسلام و وصیت نامهی خمینی را جز واحدهای اجباری و عمومی دانشگاه قرار دادند. ستاد مطالعه و تدوین کتاب های دانشگاهی بر پا کردند. آپارتاید جنسی را در دانشگاه ها نهادینه کردند و...حالا پس از گذشت سی سال آیت الله جوادی آملی بر این باور است که آنچه تا به حال انجام داده اند، سبب اسلامی شدن دانشگاه نشده است و نمیشود. به نظر ایشان چارهی کار در اسلامی کردن علوم طبیعی است. به باور ایشان اگر علوم طبیعی را بر اساس نگرش اسلامی تدوین کنیم این علوم اسلامی میشوند. رسالت علوم اسلامی هم به زعم ایشان خلیفه پروری و گوش پروری برا ی شنیدن سخن مولای خویش است.
نکته ای که آیت الله جوادی آملی از فهم آن عاجز است، این است که علوم طبیعی و ریاضی و انسانی و تاریخی، نه فقط سکولار پرور بل علومی سکولارند. در نتیجه با هیچ ترفند و شعبده ای نمی توان، سرشت سکولار این علوم را دینی کرد. این علوم حاصل شناخت سامان یافتهی تجربی و تحلیلی و تاریخی انسان از پدیدارهای هستی است. به عبارت دیگر نه در مرحلهی گردآوری و داوری این علوم، و نه در پروسهی انباشت لامارکی- داروینی آن، خدا و پیامبر و وحی هیچ سهم و نقشی نداشته اند. البته بدور از انصاف است اگر این حقیقت را از یاد ببریم که در تکفیر و سرکوب دانش مندان و آموزههای علمی آنان، نهاد های دینی و دین سالاران همواره کوشا و پیشرو بوده اند. سهم و اجر آنان ثبت است بر جریدهی عالم.
آیت الله جوادی آملی توضیح نداده اند که ما چهگونه میتوانیم برای نمونه علم فیزیک را بر اساس نگرش اسلامی تدوین کرده و با این کار، آن را به فیزیک اسلامی تبدیل کنیم؟ برای تحقق پیشنهاد ایشان دو راه قابل تصور است: یکی آن که پس از شرح هر نظریه، آیاتی از قرآن و روایاتی از معصومین را در تایید نظریه های فیزیک بیابیم و ببافیم، تا علم فیزیک مان اسلامی شود. دوم آن که با استخراج تئوری های فیزیکی مندرج درقرآن و روایات، علم فیزیک اسلامی را تأسیس و تدوین کنیم. راه اول را که بسیار آزموده ایم، خلقت انسان دکتر یدالله سحابی، باد و باران در قرآن مهندس بازرگان، تکامل از نظر قرآن آیت الله مشکینی، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر سید رضا پاک نژاد، تبیین جهان مسعود رجوی و... برای نمونه با استناد به آیه ی سی ام سوره ی انبیا که در آن گفته شده است: « آیا كسانی كه كفر ورزیدند ندانستند كه آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم، و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم؟ آیا [ باز هم] ایمان نمیآورند؟» میگویند منظور قرآن از جدا ساختن زمین و آسمان، مهبانگ Big-Bang است و منظور از به هم پیوسته بودن زمین و آسمان، این است که پیش از مهبانگ، چگالی جهان بی نهایت و حجم آن صفر بوده است. در نتیجه تئوری مهبانگ تاییدی است بر علمی بودن این آیه.
اول آن که حاصل این کوشش ها در بهترین حالت در تحلیل نهایی این بوده است که بین برخی از باورهای علمی با برخی از آیات قرآنی همخوانی وجود دارد. دوم آن که، برای نشان دادن این همخوانی های علم و قرآن، ما آموزه های علمی را مبنا و معیار داوری قرار داده ایم و نه قرآن را. سوم آن که، بسیاری از این همخوانی های ادعایی، نتیجهی داستان بافی و بندبازی های کلامی مفسران است نه نص صریح قرآن. چهارم آن که، ما با این کوششها در نهایت میتوانیم اسلام را علمی کنیم، نه علم را اسلامی . بر این پایه این ره ما را به ترکستان برده و میبرد.
اما راه حل دوم، یعنی تأسیس علوم طبیعی بر مبنای استخراج تئوریهای علمی نهفته در قرآن. باید اعتراف کنم که این راه حل بسیار بکر و درخشان است. برای کشف همین راه حل میتوان به آیت الله جوادی آملی نوبل نوبل ها را عطا کرد. اما متاسفانه باید به عرض ایشان رساند که این راه حل چند مشکل کوچک دارد. مشکلاتی که ممکن است کار را قدری غیر ممکن کند. اول آن که متاسفانه علوم طبیعی سدها شاخه دارد، در نتیجه تأسیس سدها شاخه علوم طبیعی اسلامی قدری نیاز به امکانات و زمان و نیرو دارد، که تهیه و تدارک آن کمی مشکل است. دوم آن که نمی توان تمامی مباحث این سدها شاخه ی علمی را از قرآن و روایات موجود استخراج کرد. برای نمونه استخراج مباحث فیزیک کوانتوم یا زیست شناسی ملکولی، از قرآن و روایات قدری دشوار است. اما برای تأسیس دندان پزشکی اسلامی مشکلی نداریم، زیرا پایههای تأسیس دندان پزشکی اسلامی در مفاتیح الجنان صفحه ی287 تشریح شده است. برای نمونه در مفاتیح گفته شده است: علت دندان درد این است که کرمی در دهان، استخوان دندان را میخورد. برای درمان آن هم کافی است تکه چوب یا آهنی را روی دندان گذاشته و هفت بار دعای دندان درد را خوانده تا آن کرم بیرون بیایید. سوم آن که با توجه به گسترش نفوذ علوم طبیعی سکولار، اثبات برخی از تئوریهای علمی مندرج در قرآن قدری دشوار است. برای نمونه ما چهگونه اثبات کنیم که به گفتهی قرآن در سوره ی بقره آیهی 29: او(خدا) کسی است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید، سپس به ( آفرینش) آسمان پرداخت. ترجمهی خرمشاهی. باور کنید قدری سخت است اثبات کرد ابتدا زمین و هر چه در آن هست خلق شده سپس آسمان. چهارم آن که عبارت اسلامی کردن علوم خیلی دقیق نیست، اگر بخواهیم دقیق سخن بگوییم باید از اسلامی ِ شیعی ِ دوازده امامی ِ ولایت فقیهی کردن علوم طبیعی سخن بگوییم. یا به طور خلاصه بهتر است از ولایت فقیهی کردن علوم، به ویژه ولایت فقیهی کردن علوم هستهای، سخن گفت. با این دشواریهایی که شرح آن رفت شاید بهتر باشد از فکر تدوین علوم طبیعی اسلامی بگذرید و برای گوش سپردن دانشجویان به سخن مولای خودشان، آیت الله خامنهای، در شانزده آذراز برادران انتظامی و بسیجی بهره بگیریم.
jamesharab@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر