در کتاب روح الجنان اثر ابوالفتوح رازی آمده است: یکی ازعقلا المجانین- دیوانهگان ِفرزانه- نزدیک معاویه شد. معاویه او را گفت از قرآن چه دانی؟ گفت: دانم و نیکو دانم. گفت بخوان تا بشنوم. گفت: بسم الله الرحمن الرحیم. اذا جاء نصرالله و الفتح. ورایت الناس یخرجون من دین الله افواجا۫. گفت: خطا خواندی که یدخلون فی دین الله آمده است. گفت: آن در روزگار رسول بود، اکنون خارج میشوند.
این حکایت دیروز، بخوبی بیانگر حال و روز جامعهی کنونی ایران است. جامعهی ایران در جهان کنونی یکی از کانونهای فعال و تپندهی گریز از دین اسلام و ستیز با دین اسلام است. بی شک یکی از عوامل موثر و زمینه ساز این گریز و ستیز، پیآمدهای خونبار و فاجعه بار فرمانروایی سی سالهی دولت دینی و دین دولتی درجامعهی ایران بوده است. همین امر خود در جامعهی ما سبب شده است، تا این گریز و ستیز، معنای ویژهای بیابد. اول آن که این گریز و ستیز تبدیل به امری اجتماعی- سیاسی شده است. در نتیجه رد پای این ستیز و گریز را میتوان در مطالبات تمامی جنبشهای اجتماعی- سیاسی مشاهده کرد. دوم آن که این ستیز اجتماعی- سیاسی، نه ستیزی علیه الاهیات انتزاعی، بل ستیزی علیه قدرت و اقتدار دین سالاران و الاهیات سیاسی- حقوقی آنان است. سوم آن که این ستیز علیه الاهیات سیاسی- حقوقی، با گسترش آگاهی تاریخی و مدنی و هم چنین گرایش به روشناندیشی و خردباوری توام شده است. چهارم این که، این گریز از اسلام دولتی و دولت اسلامی، با خواست آزادی و برابری و استقرار دولت غیر ایدهئولوژیک و دینی به هم گره خورده است. پنجم این که، این موج اسلام گریزی، یکی از عوامل موثر رواج انواع قرائتهای لیبرال و سکولار از اسلام شده، که این امر خود زمینهی تجزیهی صفوف و اقتدار دینمداران و دین سالاران را فراهم کرده است. البته نباید خوشبینانه و ساده لوحانه این موج اسلام ستیزی و اسلام گریزی را به تمامی با آزادیخواهی و روشن اندیشی همراه و همقدم شمرد. زیرا در این سالها در ایران ما شاهد رشد انواع گرایشهای عرفانی و شبه عرفانی، دینی و شبه دینی بوده ایم. که این خود به معنای تولید و باز تولید دینخویی در اشکالی دیگر است. با این همه به باور من جامعهی ما در راه نقد دین گامهای بزرگی برداشته است، که این امر خود میتواند پیشدرآمدی باشد برای رهایی از سلطهی اجتماعی دین.
jamesharab@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر